::یک فنجان چای (بهزاد منفرد)::
::یک فنجان چای (بهزاد منفرد)::

::یک فنجان چای (بهزاد منفرد)::

آشپزی در مستی

جزئیات مهم نسیت حال تصمیم میگرید پس


ساعت 8:20:30 


در حال تایپ کردن و روغن داغ است سیب زمین ها مانند مغز من در هوا سرخ می شود و من اینجام


ساعت 8:21:32 


درحال تایپ کردنم و روغن همچنان داغ است و اینبار طرف دیگر سیب زمینی ها و مغز من باید سرخ شود و من اینجا نیستم زیرا جمله در ذهن من است


ساعت 8:22:40 


در حال تایپ کردنم تلوزیون در حال پخش موزیکی به زبان روسیه و مغزم به سرخ شدن سیب زمینی ها فکر می کند.


پیک ششم


ساعت 8:23:12 


کفگیر آتش گرفت کمک!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!


ساعت 8:23:23 


آتش بدون کپسول آتشنشانی و فقط با آب خاموش شد و سیب زمینی ها در حال سرخ شدن با روند عادی خود هستند و من عاشق این اهنگم


ساعت 8:24 


سیب زمینی پرید رو پام سوختم وایییییییییی


ساعت 8:24:10 


داشتم به این فکر می کردم که اون آهنگی که عاشقش بودم اسمش چی بود!


پیک هفتم


ساعت 8:27:10 


دستمال کاغذی ها روی بشقاب شیشه ای فرود آمدند و آهنگ مورد علاقه من تمام شد حیف!


ساعت 8:30


دریخچال و باز کردم ولی نمی دونم چرا ! آهان چون سیب زمینی ها روی دستمال کاغذی هستند و من دنبال سس می گردم


ساعت 8:30:12 


آخ سوس نیست حالا چیکار کنم!


ساعت : 8:30:59


وای چه حالی میده وقتی سیبزمینی سرخ شده با زیتون خورده بشه !


ساعت 8:31:30


پیک هفتم


ساعت : 8:37:30


به خبری که هم اکنون از گوشی تلفن رسید توجه کنید: (مامان: بهزاد کلی شنیسل مرغ داخل فریزر هست سرخ کن بخور گشنه نخوابی)

ساعت 12:4


خواب....


نظرات 10 + ارسال نظر
لیلی پنج‌شنبه 4 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 11:44 ب.ظ http://kavire-teshne.blogsky.com

سلام وبلاگ جالبی داری مطلب باحالی بود خوشحال میشم به من سر بزنی

نگین جمعه 5 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:26 ب.ظ http://neginsky.blogsky.com

خیل ی خیلی خندیدمممممم

نگین جمعه 5 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:49 ب.ظ

امیر۶۶[۱۳:۱۵:۰۲]: بد مدل داغونم

نگین جمعه 5 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:54 ب.ظ

اون آخریه اشتب شد

لیلی جمعه 5 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 01:38 ب.ظ http://kavire-teshne.blogsky.com

سلام ممنونم از تعریفت خیلی خوشحالم کردی اومدی.با چه اسمی بلینکمت؟؟

[ بدون نام ] جمعه 5 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 09:46 ب.ظ

به من لینک نمیدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
آخرم مجبور شدم ویندوز عوض کنم.لعنتی معلوم نبود چش شده بود.
منم دعوتت کردم وبلاگم.بیا دیگههههههههههههههههههههههههههههه
این رسمش نیستا بیمعرفت!
الهی وبلاگت منفجر شه اگه نیای.

[ بدون نام ] جمعه 5 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 09:48 ب.ظ

میدونی از کدوم قسمتش بیشتر حال کردم؟اونجا که کفگیر آتسش گرفت و اونجا سیب زمینی افتاد رو پات و سوختی...و آخرشم که غذا آماده بود و تو فلاکت کشیدی.

سیب زمینی با زیتون!!!!!!!۱۱

hasna شنبه 6 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:36 ب.ظ

badaz kolli badbakhT keshidan mamanet zangid....

akhey begardam!

ekshal nadare bozorg mishi yadet mire!

تنهای شب شنبه 6 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 06:00 ب.ظ http://http://manotanhaishab.blogfa.com/

سلام ممنونم از حضور سبزتون

وبلاگ شما هم زیباست تبریک میگم

موفق باشید

نادر یکشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 10:54 ب.ظ http://www.chamsangar-nader.blogsky.com

ضمن عرض سلام وتقدیم بهترین احترامات سایت شما لینک شد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد