::یک فنجان چای (بهزاد منفرد)::
::یک فنجان چای (بهزاد منفرد)::

::یک فنجان چای (بهزاد منفرد)::

روشن فکران فکر کردن

نزد یک روشن فکر که از فکر روشنش حرف می زد به دنبال پریز برق می گشتم ، هرچه گشتم نیافتم تا اینکه برقها رفت و من خاموش شدم . در خواب دیدم فردی خاموش که در تاریکی از روشنیش حرف می زند باز به دنبال پریز گشتم تا باورش کنم ، برقها که آمد از خواب برخاستم فک روشن فکر در رفت و آمد بود فکر من به دنبال پریزی که زندگی را خاموش کنم.


نویسنده : بهزاد منفرد


نظرات 3 + ارسال نظر
نگین شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:13 ق.ظ http://www.mininak.blogsky.com

آره منم خیلی وقته دنبال این چیزیم که گفتی ولی مگه میشه
(من غریبه نیستم ولی بعید میدونم یادتون باشه منو)

تینا یکشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 08:25 ب.ظ http://babymoon.persianblog.ir/



سلام دوست عزیز واقعا وبلاگ خوبی دارید

خوشحال میشم به منم سر بزنید

درپناه حق
یا علی

تینا دوشنبه 6 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:29 ب.ظ http://babymoon.persianblog.ir/

سلام مرسی از حضورتون
واقعا خوشحال شدم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد