::یک فنجان چای (بهزاد منفرد)::
::یک فنجان چای (بهزاد منفرد)::

::یک فنجان چای (بهزاد منفرد)::

رنجش شطرنج

سربازان حرکتی جز یک قدم برنمی دارند جان دادنشان حاصلش شاه آزاد کردنشان از محاصره حفظ جانانش است و البته چرخه سرنوشت همه آنها ،سیاه و سفید است  بس. یا شکست یا پیروزی و قرار نیست سفید که رنگ مرگ نیست برنده همیشگی باشد

قانون جنگ بر دو طرف وضع است و رعایتش وظیفه سربازانی که جان می دهند . حال به این بیندیشیم اگر ما مهره ای در این شطرنج باشیم  بازیگردان زندگی نمی داند احساس داریم؟ 


بهزاد منفرد

نظرات 2 + ارسال نظر
فاطمه دوشنبه 28 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 09:27 ق.ظ http://raahaiy.blogfa.com

سلام دل خوشم با غزلی تازه همینم کافی ست

تو مرا باز رساندی به یقینم کافی ست

قانعم،بیشتر از این چه بخواهم از تو

گاه گاهی که کنارت بنشینم کافی ست

گله ای نیست من و فاصله ها همزادیم

گاهی از دور تو را خوب ببینم کافی ست

آسمانی! تو در آن گستره خورشیدی کن

من همین قدر که گرم است زمینم کافی ست

من همین قدر که با حال و هوایت گهگاه

برگی از باغچه ی شعر بچینم کافی ست

فکر کردن به تو یعنی غزلی شور انگیز

که همین شوق مرا، خوب ترینم! کافی ست ... منتظرتم

مینا شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 10:06 ق.ظ http://zakhmeyeashegh.loxblog.com

سلام خوبی وبلاگ خوبی داری خواستم لینکت کنم ولی نمیدونم عنوان و آدرست رو چی بزنم برام بفرست موفق باشی بای

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد