::یک فنجان چای (بهزاد منفرد)::
::یک فنجان چای (بهزاد منفرد)::

::یک فنجان چای (بهزاد منفرد)::

خالکوبی

خالکوبی های خاطره درد های زندگی همه از صبوری تکپری روزهای بربادرفته را به حقیقت پیوند می زند و حال زیبایی های خودش را به یدک می کشد

با این حال ایستاده در کنار این همه همهمه که در خواب های شیرین و تلخ مهمان هرشبند . واقعا نفهمیدن  چی شد که عمر رفته را کی

آب برد هرکی بود از دور و اطرافم رفت و اماده های واقعی در خلوت زندان های خاکی که گلهای خشک به بار می آورند ماندند

به راستی بهترین مغز های عمرم رو دیدم که با جنون تباه شدند . و منم با دینام پرستاره شب به روزی می اندیشم که ماشدن ابدی شود

نظرات 202 + ارسال نظر
یلدا دوشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:07 ق.ظ

سلام خوبی؟
چه خبرا؟
چرا به من سر نمیزنی؟از خاطرات دهه 60 گذاشتما.بدو بیا.اپم

یاسر دلالی ممقانی شنبه 3 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 02:08 ب.ظ http://mamaghan.lxb.ir/

خیلی جالب بود.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد